- جان شناس
- کسی که معرفت باحوال روح دارد، ولی مرد کامل مرشد قطب
معنی جان شناس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه کان شناسی داند. عالم معدن شناسی معدن شناس
آنکه نان و طعام را شناسد. یاناشناس و خدانشناس. عیال واولاد
کسی که به اوضاع معادن و موادی که در آن ها است آشنا باشد، معدن شناس
آنکه راه را نیکو شناسد راهدان بلد
آنکه انواع سازها و آلات موسیقی را شناسد
محافظ جان
حیوان شناس آنکه درباره جانوران تتبع و تحقیق دارد
حیوان شناس
سخن سنج و سخن دان
متخصص در علم جرم شناسی
آنکه دربارۀ جانوران مطالعه و تحقیق می کند
معدن شناسی، علم به اکتشافات و استخراج معادن
شکارکنندۀ جان، گیرندۀ جان، جان ستان، برای مثال نبود شگفت اگر ملک الموت خوانمش / ازبس که هست چون ملک الموت جان شکار (قاآنی - ۳۷۹) ، عزرائیل. جان شکر
عالم به احوال و کیفیات روحی انسان، متخصص در روان شناسی
کسی که انواع خاکها و خاصیت هر کدام جهت کشت و زرع را می شناسد
کسی که نیک وبد شعر یا نوشته ای را دریابد، سخن سنج، شناسندۀ سخن، سخن دان
دانای کار شناسنده امور خبره متخصص: (شریک امور - رحمه الله علیه - که از دهات عالم وزیر کان دنیا و کار شناسان جهان بود. ) (کتاب القصص) توضیح فرهنگستان این کلمه را بجای اهل خبره بر گزیده است، عاقل دانا، منجم اختر شناس
علم بشناسایی معادن مختلف و آن یکی از شعب زمین شناسی است معدن شناسی
وقت شناس
((پَ))
فرهنگ فارسی معین
پناه جان، محافظ جان، موضعی از خاک که سرباز در پناه آن بتواند عملیات نظامی کند، پناهگاه
سنگر، پناهگاه، جایی که کسی در پناه آن قرار گیرد و جان خود را از چنگ دشمن حفظ کند
در حال جان کندن، در حال احتضار، کنایه از کسی که در حال تحمل کردن سختی است
Criminologist
Zoologist
Mentalist, Psychologist
Linguist
криминолог
зоолог
лингвист
менталист , психолог
Zoologe
Kriminologe